فکاهی به شرط کار کردن

 

فکاهی

 به شرط کار کردن

سروده محمد علی افراشته  

دلالی

 دلالی

تن آدمی شریف است به شرط کار کردن

نه به این لباس رسمی و یراق دور گردن

تو به قدر کود ِ کاهو نشدی مفید عمری

شده ای جناب دلال، به هوای مفت خوردن

به حقیقت آن طبق کش، ز تو بیش دارد ارزش

تو و او کدامتان را شود آدمی شمردن ؟

به سر او همی برد بار و تو بار خلق هستی

غلط است بار بودن، شرف است بار بردن

نه کمانچه می توانی بزنی، نه شخم، پس چه

به کدام دلخوشی بایدت احترام کردن ؟

شود اجتماع، روزی که الک به دست مردم

تو نخاله می دهی جان، فقط از برای بردن

ز قیام مرد مؤمن، تو به وحشتی که دانی

سر و جان گذشته وحشت نکند ز جان سپردن.


» نظر